واژهی دابّه در قرآن
کاربردهاي دابه در قرآن
1. جنبنده
خداي متعال در سوره نور ميفرمايد: «وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ فَمِنْهُم مَن يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَن يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُم مَن يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ»: (3) خداوند هر جنبدهاي را از آبي آفريده است. گروهي از آنان بر شکم خود راه ميروند و گروهي بر دو پاي خود و گروهي بر چهار پا راه ميروند؛ خداوند هر چه را بخواهد ميآفريند. در اين آيه علاوه بر آنکه کلمه «کل» دلالت بر عموم ميکند، با حرف «من» تمام اقسام دابه بيان شده است. همينسان است آيه «وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ»: (4) هيچ جنبندهاي در زمين نيست، مگر اينکه روزي او بر خداست. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را ميداند.2. جنبنده به غير از انسانها و انعام
قرآن کريم ميفرمايد: «وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ»: (5) و از انسانها و جنبندگان و انعام انواعي با رنگهاي مختلف آفريده شده است. آمدن کلمه «دَّوَاب» در مقابل «ناس» و «انعام» بيانگر اين است که مقصود از دواب جنبندگاني همانند حشرات است که در مقابل انسانها و انعام قرار ميگيرند. گفتني است مقصود از انعام شتر و گاو و گوسفند است. (6)3. موريانه
قرآن کريم در قصه رحلت حضرت سليمان (عليهالسلام) و کيفيت اطلاع يافتن جنيان از آن ميفرمايد: «فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ»: (7) هنگامي که مرگ را بر او (سليمان) مقرر داشتيم، کسي آنان را از مرگ وي آگاه نساخت، مگر جنبندهاي از زمين (موريانه) که عصاي او را خورد؛ هنگامي که بر زمين افتاد جنيان فهميدند که اگر از غيب آگاه بودند در عذاب خوارکننده باقي نميماندند. مقصود از «دَابَّةُ الْأَرْضِ» به قرينه «تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ» موريانه است؛ زيرا اين حيوان است که داخل چوب نفوذ ميکند و آن را ميخورد، چنان که مفسران نيز بدان تصريح کردهاند.4. موجود شگفتانگيز در قيامت
خداوند متعال ميفرمايد: «وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لاَ يُوقِنُونَ»: (8) و هنگامي که فرمان عذاب آنان رسد، جنبندهاي را از زمين برايشان خارج ميکنيم که با آنان تکلم ميکند [و ميگويد] مردم به آيات ما ايمان نميآورند.در اينکه مقصود از «دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ» چيست، اختلاف است. گروهي آن را جنبندهاي غير عادي از جنبش غير انسان با شکلي عجيب دانستهاند. (9) برخي ديگر نيز آن را انسان فوقالعاده دانستهاند. (10) برخي از روايات آن را بر اميرالمؤمنين (عليهالسلام) تطبيق کردهاند (11) و برخي ديگر بر حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف). (12) مرحوم طبرسي ضمن نقل اختلاف مفسران، «دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ» را از «اشراط الساعه» ميداند و در روايتي از پيامبر توصيف آن را چنين آورده است: او به اندازهاي توانمند است که هيچ کس به او نميرسد و کسي نميتواند از دست او فرار کند. او پيشاني مؤمن را علامت ميگذارد، بين دو چشمان افراد با ايمان با نوشتن کلمهي «مؤمن» علامت مينهد. با او عصاي موسي و انگشتر سليمان است. (13)
اين اختلاف اختصاص به تفاسير اهل سنت و منابع روايي آنان ندارد، بلکه تفاسير و منابع روايي شيعه نيز همينگونهاند؛ به همين دليل نميتوان به يک نظر قطعي و مورد اعتماد دست يافت. آنچه ميتوان استفاده کرد اين است که «دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ» موجودي شگفتانگيز است که به هنگام تحقق وعده الهي (عذاب يا قيامت) آشکار ميشود.
اگر جمله «ان الناس» را تفسير گفتهي اين موجود شگفت بدانيم، با توجه به تعبير «آياتنا» معناي آيه چنين خواهد بود: اين موجود شگفت ميگويد مردم به نشانههاي ما که خروج و ظهور من است، يقين نداشتند؛ زيرا خروج اين موجود شگفتانگيز از آيات الهي است (14)
اما اگر «ان الناس» را تعليل بدانيم، معناي آيه چنين خواهد بود: هنگامي که سخن حتمي الهي، يعني آيات خارق العاده خدا که افراد را وادار به ايمان و خضوع ميکند واقع شود، در اين زمان دابهاي شگفت را ظاهر ميکنيم و اين بدان جهت است که مردم به آيات ما يقين نداشتند و ديگر استعداد و آمادگي ايمان اختياري را ندارند. پس زمان آن رسيده است که با آيات الزامآور حقايق بر آنان آشکار شود. (15)
5. جنبنده غير از پرنده
در برخي از آيات کلمه «دابه» در مقابل «طائر» آمده که بيانگر اين است که مقصود از «دابه» جنبنده غير پرنده است. خداوند متعال ميفرمايد: «وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلاَ طَائِرٌ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ»: (16) هيچ جنبندهاي در زمين و هيچ پرندهاي که با دو بال پرواز ميکند نيست، مگر اينکه امتهايي همانند شمايند. تقييد طائر به کلمه «جناحيه» به جهت محاذات با کلمه «فِي الْأَرْضِ» در دابه است و بدين طريق تمام موجودات هوايي و زميني را شامل ميشود. (17)يکي از محققان کاربرد کلمه دابه را در هر يک از معاني ذکر شده، در ساختاري بلاغي و لطيف بيان کرده، مينويسد: آنجا که نظر در دابه به جهت حرکت و حيات و زنده بودن وي در مقابل جماد و نبات است از آن معنايي عام معادل کلمه حيوان اراده شده است و آنگاه که توجه به جهت حرکت و راه رفتن وي بر زمين است از آن معنايي مقابل پرندگان لحاظ شده است و اگر جهت حرکت آن صرفنظر از تعقل و انديشه منظور باشد، در مقابل انسان عاقل به کار رفته است و گاه بدان به لحاظ جنبندهي ضعيف توجه ميشود که در اين هنگام در مقابل انعام (شتر، گاو و گوسفند) به کار ميرود. (18)
پينوشتها:
1. احمد فيومي؛ مصباح المنير؛ ص 188. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 2، ص 263.
2. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 2، ص 263.
3. نور: 45.
4. هود: 6.
5. فاطر: 28.
6. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 815.
7. سبأ: 14.
8. نمل: 82.
9. جلالالدين سيوطي؛ الدرالمنثور؛ ج 6، ص 380-383.
10. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان؛ ج 8، ص 119. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 7 و 8، ص 365.
11. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 7، ص 366. ابن جمعه عروسي حويزي؛ تفسير نورالقثقلين؛ ج 4، ص 97-98.
12. ابوالفتوح رازي؛ روض الجنان؛ ج 15، ص 75.
13. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 7 و 8، ص 366.
14. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 3، ص 384.
15. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 15، ص 395-396.
16. انعام: 38.
17. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 7، ص 72.
18. محمدحسن مصطفوي؛ التحقيق؛ ج 3، ص 164.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}